روز گذشته بیش از 20.000 هزار نفر به خیابان ها آمدند بلانس برای دریافت مردان خردمند از اورینته، که با اسکورت یک دسته متشکل از 300 عضو وارد شد. پس از گشت و گذار در خیابان های شهر، از بالکن شهر احوالپرسی کردند تالار شهر.
تاریخ مغان
سنت مردان خردمند بخشی از بازدیدکنندگانی که پس از تولد عیسی ناصری از کشورهای خارجی آمده بودند تا ثروت نمادین زیادی به او هدیه دهند: طلا، کندر و مر. اناجیل فقط از "جادوگران" صحبت می کنند، نام آنها هیچ جا ذکر نشده است، نه اینکه آنها پادشاه بودند و نه اینکه آنها سه نفر بودند (تعدادی که احتمالاً به دلیل تعداد هدایای ارائه شده است). این باورها چندین قرن بعد اضافه شد و در سنت رایج باقی مانده است. در سنت کاتولیک، این جادوگران نمایندگان ادیان بت پرست شهرهای مجاور بودند که انجیل ها آنها اولین ثمره ملت هایی را می بینند که دین کاتولیک را خواهند پذیرفت.
در اسپانیا و سایر کشورهای لاتین نیز سنت به نمایندگی از پادشاهان وجود دارد هدیه که بچه ها در نامه هایشان خواسته اند و همراه با یوسف، عیسی کودک و مریم باکره جزئی از آخور هستند.
مجوس در انجیل
در فصل 2 (آیات 1 تا 12) انجیل قدیس متی، برای اولین بار اشاره ای به این جادوگران یافت می شود. به گفته ی قدیس متی مبشر، اندکی پس از تولد عیسی، مجوس از شرق به بیت لحم سفر کردند و توسط ستاره ای درخشان راهنمایی شدند و پرسیدند پادشاه یهودیان کجا متولد شده است تا او را بپرستند و هدایای عرفانی خود را به او تقدیم کنند.
پرستش مجوس، باب 2 (آیات 1 تا 12)
- عیسی در بیت لحم در یهودیه در زمان سلطنت هرودس به دنیا آمد. و اینک حکیمان از مشرق به اورشلیم آمدند،
- پرسید: پادشاه یهودیان که متولد شده کجاست؟ زیرا با دیدن ستاره او در مشرق به خود رسیده ایم او را می پرستید
- وقتی هیرودیس پادشاه این را شنید، ناراحت شد و تمام اورشلیم با او.
- و همه سران کاهنان و علمای قوم را احضار کرد و از آنها پرسید که مسیح در کجا متولد خواهد شد.
- به او گفتند: در بیت لحم یهودیه; زیرا این چنین توسط پیامبر نوشته شده است:
- و تو ای بیت لحم، در سرزمین یهودا، در میان فرمانروایان یهودا کمترین نیستی. زیرا از شما یک راهنما خواهد آمد، چه کسی قوم من اسرائیل را شبانی خواهد کرد.
- آنگاه هیرودیس مخفیانه جادوگران را فرا خواند و با جدیت از آنها زمان ظهور ستاره را جویا شد.
- و آنها را به بیت لحم فرستاد و گفت: بروید و پیدا کردن با پشتکار در مورد کودک؛ و چون او را یافتی به من خبر بده تا من هم بروم و او را بپرستم.
- و آنها چون پادشاه را شنیدند، رفتند. و اینک ستاره ای که در مشرق دیده بودند از جلوی ایشان رفت تا اینکه با رسیدن، در جایی که کودک بود ایستاد.
- با دیدن ستاره از شادی بسیار خوشحال شدند.
- و چون وارد خانه شدند، طفل را با مادرش مریم دیدند و سجده کردند و او را پرستش کردند. و گنجینه های خود را باز کردند و به او تقدیم کردند هدایایی: طلا، کندر و مر.
- اما از طریق مکاشفه در خواب هشدار داده شد که نزد هیرودیس بازنگردند، از راه دیگری به سرزمین خود بازگشتند.